نازنین زهرا نازنین زهرا ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

فسقلی من وبابا

هشت ماهگیت مبارک عشق مامان

دختر گلم شرمنده که دیر به دیر میام اخه کار مامانی زیاده و وقت نمیکنم شما هم خیلی شیطون بلا شدی و یکه ذره آروم قرار نداری کارهای تازه خیلی یاد گرفتی یادگرفتی از حالت نشسته به خوابیده تغییر بدی دیگه نمیتونم ساکن یک جا قرارت بدم برم کارهامو انجام بدم . باید بیشتر مراقبت باشم ریزترین چیزها را میبینی و تندی میزاری تو دهنت قربونت برم خدا رو شکر بهتر شدی . خیلی خوشحالم دوست دارم همیشه سالم وسلامت باشی و از خدا می خوام مراقبت باشه عسل مامان .راستی یادم رفت بگم تازه یکی دو روزه یه سفیدی مثل مروارید روی لثه قشنگت پیدا شده انگار میخوای دندون در بیاری مریضی و دندون در آوردنت  باهم بود . حالا هرچی بود بالاخره تموم شد . عزیزم راستی بلد شدی دست بزنی ...
21 بهمن 1393

آش دندونی

سلام فدات بشم  حدود سه هفته است که بی تابی می  کنی و مریض شدی از دهانت خیلی آب میادو روزی پنج شش دفعه شاید هم بیشتر باید عوضت کنم ، من و بابایی خیلی نگرانت هستیم .کاشکی زود خوب بشی . همه گفتن برای اینکه می خوای دنذون در بیاری . برای همین تصمیم گرفتیم برات آش دندونی بپزیم . البته من به خاطر کارهای مدرسه نتونستم عمه مریم زحمت پختن آش را کشید خیلی ممنونیم عمه اینم عکس آش دندونی نازنین جون این جا نازنین خانم با آش دندونی این جاهم گلم یهو هجوم آورد تو آش الهی من قربونش برم دوست دارم عشقم نازنینم ...
10 بهمن 1393

تمام هستی من

سلام فندق مامان الان که دارم می نویسم شما گرفتی خوابیدی شرمنده ببخشید که دیر به دیر میام این دو هفته سرم حسابی شلوغ بوده . از خدای بزرگ ممنونم که تو رو به من داد .فدات بشم تازگی ها بد غذا شدی وخوب غذا نمیخوری فکر کنم برای دندونته تصمیم گرفتم آش دندونی درست کنم. خیلی دوست دارم عشق من.
29 دی 1393

هفت ماهگی عسل مامان مبارک

سلام عشق مامان امروز هفت ماهه شدی فدات شم چه قدر زود میگذره انگار دیروز بود که تازه به آغوش مامان اومدی. خدا را شکر میکنم که دختری مثل تو رو بهم داد وزندگی من وبابات را روشن کرد. خدا خیلی ازت ممنونیم خودت مراقب عسلم باش. اینم چند تا عکس عسل خانم نازنین وخاله فری وسپهر جون اینجا هم به ترتیب از بزرگ به کوچک سینا خاله شهناز وسپهر خاله فری ونازنین گلم اینم بابا ناصر جونم ...
14 دی 1393

6 ماهگیت مبارک عسل مامان

دختر گلم خیلی شرمنده که دیر شد .این چند وقته کارای مامانی زیاد شده کارهای مدرسه سنگینه وبدجور سرماخوردم شماهم روز به روز ماشا الله شیطون تر میشی فدات شم وباید حواسم بیشتر به شما باشه خدا عزیز جون عمه هاتو ن حفظ کنه اگه اونا نبودن نمی تونستم به شما وکارهام برسم .در مراقبت از شما  خیلی کمک حالم هستن .خلاصه کارا در هم شده ودو سه روزه که صدام در نمیاد از دست دانش آموزام بگذریم گل دخترم چون جمعه شش ماهت تمام می شد واکسن شش ماهگیتو پنج شنبه زدیم . طبق معمول اول رفتیم قد و وزنت کردن ودور سرتا اندازه گرفتن که خدا رو شکر همه چی خوب بود. بعد رفتیم واکسن بزنیم دوتا واکسن به پاهای کوچولوت زدن اولین واکسن که زدن شما قرمز شدی واز درد صدات قطع شد من...
17 آذر 1393

ورورجک من

سلام فندق مامان فسقل دوست داشتنی من .خیلی دوست دارم. قربونت برم  دو هفته است که متوجه شدم یه جند ثانیه می تونی بشینی منم گذاشتمت تو روروک روز اول که گذاشتمت نمی تونستی روروکا تکون بدی فقط ذوق کرده بودی.از روز بعد با روروکت راه میرفتی وجیغ خوشحالی میکشیدی . خیلی روروکتا دوست داری وقت هایی که گریه میکنی تا میزارمت داخلش آروم میشی. . راستی یه عروسک به شکل میمونه داری اونم خیلی دوست داری هر وقت میدم دستت شروع میکنی به سروصدا کردن و و میگی اد وبو دد فکر میکنم باهاش صحبت میکنی راستش این عروسک را خاله بانو دوست من آورده. ازش خیلی  ممنونیم.اینم چند تا عکس از وروجک من روز اولی که سوار روروکت شدی فسقل من اینم روز جم...
28 آبان 1393

پنج ماهگیت مبارک (خاطرات تاسوعای وعاشورای حسینی)

سلام دختر دلبندم  اول از همه اینکه پنج ماهگیت مبارک عزیز دلم . شما امروز پنج ماهت تموم شد. عزیز دلم شما اولین سالی هستی که محرم پیش من وبابایی هستی البته پارسال هم بودی اونم تو دل مامانی گلکم چون هوا سرد بود ومن وشما نمیتونستیم بریم بیرون ما رفتیم خونه آقا جون بابای مامانی خاله فری هم اومده بود البته روز تاسوعا تولد خاله فری  هم بود . اونجا سپهر گلی مواظبت بود ولی بعضی اوقات هم باید حواسمونو جمع می کردیم که یه وقت سپهر جون اذیتت نکنه  .سپهر خیلی دوست داره منم خیلی دوستش دارم چندتا عکس از تو سپهر خاله فری اینجاهم سپهری بهت سیب میده   اینجا شما و فاطمه دختر خاله محبوبه و سپهری البته...
14 آبان 1393

السلام علیک یا اباعبدالله

دختر گلم آماده شده تا در مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنه قربونت برم خیلی ماه شدی. انشا الله علی اصغر همراه وحامیت باشه گلکم این جا بغل آقاجون (بابای بابات) اینجام با بابا ناصر ...
10 آبان 1393