نازنین زهرا نازنین زهرا ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

فسقلی من وبابا

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ * و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین

شب آرزوها

سلام دلبندم شرمنده واقعا معذرت می خوام ، خیلی سخت شده که بیام تو وبلاگت و پیام بگذارم الان ماشاءا... خیلی بزرگ شیطون شدی فدای تو دختر بشم. خیلی اتفاق های زیادی افتاد خوب وبد  اما هرچی بود گذشت، عزیزم خیلی بلبل زبون شدی مثلا اگر میخوای چیزی یا غذای بهت بدم با زبان شیرین وقشنگت میگی؟ مامانی میخوای تو به من غذا بدی؟ بیشتر کلمات را درست میگی .اما هرکار کردم بگی بشقاب نمیتونی و میگی بشباق عزیز دلم عاشق  پشمک بستنی سوتی و تخم مرغ وهمچنین جوجه کباب هستی. دیگه نمیتونم بیشتر از این بنویسم چون وروجک اومدی پیشم.امشب شب آرزوهاست .اولین آرزوی من سلامتی تو شاد بودن تو وعاقبت به خیر شدنت هست. دوستت دارم خیلی زیاد.
26 فروردين 1395

16 ماهگی و17 ماهگیت مبارک

عزیز دلم سلام شرمنده که دیر به دیر میام مامان جون امسال معلم کلاس اول شدم وکارم خیلی سنگینه شما هم بزرگ شدی وشیطون برای کارهای مدرسه هم یواشکی میتونم بیام سراغ کامپیوتر ،چون شما خانم بلا وقتی کامپیوتر روشنه میایی خاموش روشن میکنی منم مجبورم زود از پریز دربیارم که کامپیوترمون نسوزه. عزیزم حرف زدنت خیلی زیاد شده شعر تاب تاب عباسی رو میخونی یا وقتی یه شعری برات میخونم ادامه شو میگی ، اسم قشنگت بلدی بگی ،میپرسم اسمت چیه با شیرین زبونی میگی نازنین خانم . قربون خانم گفتنت برم. خلاصه خیلی شیطون بلا شدی راستی تا 10 بلد شدی بشماری اعضای صورتت هم کامل بلدی، عزیزم 15 روز دیگه باید ببرمت واکسن 18 ماهگیت و بزنم از الان تب اون روز را دارم خدا کنه ا...
29 آبان 1394

15 ماهگی دخمل گلم.

سلام عشقم ببخشید که دیر به دیر به وبلاگت سر میزنم. ودیربه دیر به روز میکنم. اتفاق های مهمی که تو این ماه افتاد یکیش خیلی بد بود اما یکی دیگه اش خوب بود. خبر بده اینکه تا دو سه هفته آبریزش بینی داشتی و نمیتونستی درست شیر بخوری ومن خیلی ناراحت بودم همچنین بابایی . خبر دیگه که هفته آخر 14 ماهگیت رفتیم یه مسافرت دور اونم با داداش سپهر و خاله فری وعمو غلام رفتیم شش تایی  رفتیم بندر گناوه . خیلی خدا خدا میکردم که مریض نشی خدا رو شکر هم مریض نشدی . خدای خوب ومهربون ممنونم که مراقبت بود. خیلی بهمون خوش گذشت و کلی خرید کردیم. با سپهر شیطونی میکردی. آبریزش بینیت هم تموم شد. از بابایی ممنونیم مارا برد مسافرت. خلاصه عشق مامان پانزده ماهگیت مبارک ا...
18 شهريور 1394

14 ماهگیت مبارک عشق مامان

سلام نازنین زهرای گلم شما الان یک سال و دوماهه هستی  فدات شم شروع کردی به راه رفتن  همش دوست داری همه جا سرک بکشی راه بری یکم هم عجولی تند تند قدم برمیداری هنوز کمی گشاد گشاد راه میری .قربونت برم. راستی این کلمات هم میگی دندون، دهان، زبون، آی لاو یو، پا دست مو و.... الان که مینویسم جیغ میکشی  میدونی چرا چون برای پیش بردن کارات از جیغ استفاده می کنی وخیلی اینکارت زشته. نمیدونم باید چیکار کنم.گلوتم الان درد گرفته. در این ماه دوبار رفتیم اصفهان .در پست  بعدی عکس های این ماه میزارم.دوست دارم عشقم.  
15 مرداد 1394

13 ماهگیت مبارک عشق مامان

سلام گل دخترم شما 14 تیر یک سال ویک ماهه شدی . شرمنده که زودتر نیومدم و بهت 13 ماهگیت تبریک نگفتم . نازنینم تازگی ها خیلی بلا و شیطون شدی . کارهای تازه یادگرفتی . میتونی خودت بلند بشی بایستی وقتی می ایستی خودتم ذوق میکنی و علاقه نشون میدی . یک هفته است دقیقا شب 13 ماهگیت دو سه قدم برداشتی ومن وبابایی رو خوشحال کردی اما خدا نکنه لج کنی از اون لجباز های درجه یک هستی چون هر وقت خودت بخواهی  ودوست داری کاری رو انجام میدی همیشه مامانی هم ضایع میکنی . اشکال نداره  گلم . البته اول به کمک توپ بزرگی که داری راه رفتی بعد توپ را هل میدی جلو وبعدش دو سه قدم میرفتی طرف توپ بعضی اوقات هم بدون توپ کم کم راه می افتی . خدا  رو شکر میکنم خدا دخ...
20 تير 1394

عکس های تولد نازنین زهرا گلم

سلام گلم شما در 14 خرداد 94 یکسالت تموم شد واسه خودت خانم شدی بابا ناصر نظرش به این بود که فعلا تولد بزرگ نگیریم تا خانم گل کمی بزرگ تر بشه . شب تولدت خونه بابا بزرگت یعنی بابای بابا ناصر یه کوچولو تولد گرفتیم . که عمه مریم تاب وشلوار صورتی خوشمل بهت کادو داد وعمه صدیقه هم برات تاب خرید که تاب بازی کنی. دست هردوشون درد نکنه. فردا شب هم خاله فری با سپهر جون اومدند شام بودند وجشن تولد شش تایی گرفتیم یعنی من وبابا وشما خاله فری سپهر وعمو غلام. خاله فری و عمو غلام  پول کادو آوردند ودستشون درد نکنه چون هفته قبل هم تولد من بود یک شاخه گل نقره و یه جعبه شکلات آوردند. راستی سپهر خاله جدابرات دو تا اسباب بازی آورد .دست همه درد نکنه انشا الله بت...
18 خرداد 1394

تولد مامان منیره

سلام گل دخترم امروز روز جمعه 8 خرداد است و 6 روز دیگه یک سالت تموم میشه الهی من قربونت برم . از خدای بزرگ ممنونم که تو رو به من وبابات داد . یه خبر جالب که من و تو ماه تولدمون یکیه. امروز تولد من هست. به کمک عمه مریم یه کیک کوچولو ساختیم بابایی که ما را تحویل نگرفت خودم خودما تحویل گرفتم. خبر خوشی که دارم اینکه 12 خرداد دو روزبه تولدت مدرسه ها تعطیل میشه ومن 3 ماه و 16 روز پیشتم .یعنی تا اول مهر .خیلی دوست دارم  عسل مامان. اینم عکس کیکی که ساختیم خوب نشد اما جاتون خالی خیلی خوشمزه بود. ...
8 خرداد 1394